شبی در خواب دیدم با خدای خود به گفتگو نشستهام.
پرسید: پس تو میخواهی با من گفتگو کنی؟
پاسخ دادم: اگر وقتی برای این کار داشته باشید.
و لبخندی زد: وقت من لایزال است
اکنون بگو چه سؤالی از من داری؟
پرسیدم: کدام فعل نوع بشر، بیشتر تو را متعجب میکند؟
و پاسخ داد:
اینکه از کودکی خود میگریزند و دوست دارند بزرگ شوند
و هنگامی که بزرگ شدند، دوست دارند بار دیگر کودک باشند.
اینکه سلامتشان را از دست میدهند تا به پول برسند…
و آنگاه، پول خود را خرج میکنند تا سلامتیشان را بار دیگر به دست آورند.
اینکه با تفکر زیاد در مورد آینده، فراموش میکنند که به حال فکر کنند
گویی، آنها نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده.
اینکه به گونهای زندگی میکنند که گویا هیچگاه نخواهند مرد
و آنگونه
میمیرند که گویا هیچ وقت زنده نبودهاند.
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد