توی زندگی گاهی اوقات شرایطی پیش میاد که آدم حس می کنه از بقیه عقب تره. حس می کنه خدا دیگه دوستش نداره یا شاید می خاد ازش امتحان بگیره ولی انقدر این امتحان سخته که آدمو حسابی ناامید می کنه. می دونم باید صبور بود . باید به لطف خدا همیشه امیدوار بود. همین که سالم هستیم خودش بالاترین نعمته. ولی خب خیلی وقتها این مسئله یادمون میره. دست خودمون نیست. بهم حق بدین...
امروز دوستم اس ام اس زد که کارشناسی ارشد قبول شده. از اینکه اون قبول شد خوشحال شدم ولی راستش بهش حسودی کردم. گرچه امسال خوب درس نخواندم و نبایستی هم انتظار قبولی می داشتم ولی باز از اینکه قبول نشدم ناراحت شدم. حس کردم از دوستم عقب افتادم. می دونم که برای سال دیگه اصلا انگیزه درس خواندن ندارم. گذاشتم به حساب قسمت و حکمت. شاید خدا برام چیز بهتری در نظر گرفته که نخواست قبول بشم. ناشکری نمی کنم بیشتر از دست خودم و تنبلی هام ناراحت شدم.
امیدوارم امسال به خوبی تموم بشه. پر از موفقیت و سلامتی برای خانواده ام، دوستانم و خودم. ان شاءالله